دیروز شیطان را دیدم
در حوالی میدان بساطش را پهن کرده بود ؛
فریب می فروخت!!
مردم دورش جمع شده بودند،هیاهو میکردند،هول میدادند و بیشتر میخواستند
! l'Amour est un soleil...
برچسب : نویسنده : mahshid lune بازدید : 835 تاريخ : سه شنبه 24 دی 1392 ساعت: 3:11 PM
شب آرامی بود
می روم در ایوان ، تا بپرسم از خود ،
زندگی یعنی چه !؟
مادرم سینی چایی در دست ،
گل لبخندی چید ، هدیه اش داد به من
خواهرم ، تکه نانی آورد ،
آمد آنجا ، لب پاشویه نشست ،
به هوای خبر از ماهی ها
برچسب : نویسنده : mahshid lune بازدید : 570 تاريخ : پنجشنبه 29 فروردين 1392 ساعت: 11:52 PM
خدا را دیده ای آیا ؟
تو آیا دیده ای وقتی شبی تاریک
میان بودن و نابودن امید فردائی
هراسی می رباید خواب از چشمت
کسی ، خورشید و صبح و نور را
در باور روح تو ، می خواند
برچسب : نویسنده : mahshid lune بازدید : 636 تاريخ : پنجشنبه 29 فروردين 1392 ساعت: 11:44 PM
کاش می شد که کسی می آمد
این دل خسته ی ما را می برد
چشم ما را می شست
راز لبخند به لب می آموخت
کاش می شد دل دیوار پر از پنجره بود
و قفس ها همه خالی بودند
آسمان آبی بود
و نسیم روی آرامش اندیشه ی ما می رقصید
! l'Amour est un soleil...برچسب : نویسنده : mahshid lune بازدید : 646 تاريخ : پنجشنبه 29 فروردين 1392 ساعت: 11:26 PM
L'amoureuse
Elle est debout sur mes paupières
Et ses cheveux sont dans les miens,
Elle a la forme de mes mains,
Elle a la couleur de mes yeux,
Elle s'engloutit dans mon ombre
Comme une pierre sur le ciel.
Elle a toujours les yeux ouverts
Et ne me laisse pas dormir.
Ses rêves en pleine lumière
Font s'évaporer les soleils,
Me font rire, pleurer et rire,
Parler sans avoir rien à dire
برچسب : نویسنده : mahshid lune بازدید : 663 تاريخ : جمعه 23 فروردين 1392 ساعت: 9:02 PM
The caravan of life shall always pass
Be aware that is fresh as sweet young grass
Let’s not worry about what tomorrow will amass
Fill my cup again, this night will pass, alas
این قافله عمر عجب می گذرد
دریاب دمی که با طرب می گذرد
ساقی غم فردای حریفان چه خوری
پیش آر پیاله را که شب می گذرد.
! l'Amour est un soleil...برچسب : نویسنده : mahshid lune بازدید : 714 تاريخ : جمعه 23 فروردين 1392 ساعت: 8:53 PM
These crystal snow drops
Look like butterflies of sadness
Which fall down
Bewildered and tired
I approach the window
And look from behind the window-pane;
A chronic sadness stings my heart
Where can I search in this ruin
To find you there,
So that your kind eyes
Can erase my woes
برچسب : نویسنده : mahshid lune بازدید : 668 تاريخ : جمعه 23 فروردين 1392 ساعت: 8:48 PM
خاطرات كودكي زيباترند
يادگاران كهن مانا ترند
درسهاي سال اول ساده بود
آب را بابا به سارا داده بود
درس پند آموز روباه وکلاغ
روبه مكارو دزد دشت و باغ
روز مهماني كوكب خانم است
سفره پر از بوي نان گندم است
كاكلي گنجشككي با هوش بود
فيل ناداني برايش موش بود
! l'Amour est un soleil...
برچسب : نویسنده : mahshid lune بازدید : 785 تاريخ : سه شنبه 20 فروردين 1392 ساعت: 4:59 PM
دختری دلش شکست
رفت و هر چه پنجره
رو به نور بود
بست
رفت و هر چه داشت
یعنی آن دل شکسته را
توی کیسه زباله ریخت
پشت در گذاشت
صبح روز بعد
رفتگر
لای خاکروبه ها
یک دل شکسته دید
ناگهان توی سینه اش پرنده ای تپید
چیزی از کنار چشم های خسته اش
قطره قطره بی صدا چکید
رفتگر برای کفتر دلش
آب و دانه برد
رفت و تکه های آن دل شکسته را به خانه برد
سال هاست
توی این محله با طلوع آفتاب
پشت هر دری
یک گل شقایق است
چون که مرد رفتگر
سال هاست
عاشق است
برچسب : نویسنده : mahshid lune بازدید : 760 تاريخ : سه شنبه 20 فروردين 1392 ساعت: 4:41 PM
Comment puis-je vivre dans ce monde?
Un monde où l'homme peut être amoureux plusieurs fois par jour
Un monde que seul l'amour peut être trouvé dans les bibliothèques vitrine
Un monde où l'amour et l'honnêteté sont morts
Et au lieu qu'ils étaient la trahison et le mensonge
Un monde où les gens utilisent mensonge
L'adultère est une loi
Et le cœur brisé est une tradition
برچسب : نویسنده : mahshid lune بازدید : 660 تاريخ : سه شنبه 20 فروردين 1392 ساعت: 4:25 PM
پشت سر هر معشوق ، خدا ايستاده است
پشت سر هر آنچه كه دوستش مي داري
و تو براي اين كه معشوقت را از دست ندهي
بهتر است بالاتر را نگاه نكني
زيرا ممكن است چشمت به خدا بيفتد
و او آنقدر بزرگ است
كه هر چيز پيش او كوچك جلوه مي كند
برچسب : نویسنده : mahshid lune بازدید : 587 تاريخ : دوشنبه 19 فروردين 1392 ساعت: 2:32 PM
A man called home to his wife and said, "Honey I have been asked to go fishing up in Canada with my boss & several of his Friends.
We'll be gone for a week. This is a good opportunity for me to get that Promotion I'v been wanting, so could you please pack enough Clothes for a week and set out
my rod and fishing box, we're Leaving From the office & I will swing by the house to pick my things up" "Oh! Please pack my new blue silk pajamas."
The wife thinks this sounds a bit fishy but being the good wife she is, did exactly what her husband asked.
The following Weekend he came home a little tired but otherwise looking good.
The wife welcomed him home and asked if he caught many fish?
He said, "Yes! Lots of Salmon, some Bluegill, and a few Swordfish. But why didn't you pack my new blue silk pajamas like I asked you to Do?"
You'll love the answer...
The wife replied, "I did. They're in your fishing box
برچسب : نویسنده : mahshid lune بازدید : 578 تاريخ : دوشنبه 19 فروردين 1392 ساعت: 2:16 PM
When I went to lunch today, I noticed an old man sitting on a park bench sobbing his eyes out. I stopped and asked him what was wrong.
He told me, ‘I have a 22 year old wife at home. She rubs my back every moing and then gets up and makes me pancakes, sausage, fresh fruit and freshly ground coffee.’
I continued, ‘Well, then why are you crying?’
He added, ‘She makes me homemade soup for lunch and my favorite biscuits, cleans the house and then watches sports TV with me for the rest of the afteoon.’
I said, ‘Well, why are you crying?’
He said, ‘For dinner she makes me a gourmet meal with wine and my favorite dessert and then we cuddle until the small hours.’ .
I inquired, ‘Well then, why in the world would you be crying?’
He replied, ‘I can’t remember where I live
برچسب : نویسنده : mahshid lune بازدید : 639 تاريخ : شنبه 10 فروردين 1392 ساعت: 5:46 PM
خدا مشتی خاک برگرفت . می خواست لیلی را بسازد .
از خود در او دمید و لیلی پیش از آنکه با خبر شود ، عاشق شد .
سالیانی ست که لیلی عشق می ورزد . لیلی باید عاشق باشد زیرا خدا در او دمیده است و هر که خدا در او بدمد عاشق می شود .
لیلی نام تمام دختران زمین است ؛ نام دیگر انسان .
خدا گفت :
- به دنیایتان می آورم تا عاشق شوید . آزمونتان تنها همین است : عشق . و هر که عاشق تر آمد ، نزدیکتر است . پس نزدیکتر آیید ، نزدیکتر . عشق ، کمند من است . کمندی که شما را پیش من می آورد . کمندم را بگیرید .
و لیلی کمند خدا را گرفت .
خدا گفت :
- عشق ، فرصت گفتگو است . گفتگو با من . با من گفتگو کنید .
و لیلی تمام کلمه هایش را به خدا داد . لیلی هم صحبت خدا شد .
خدا گفت :
- عشق ، همان نام من است که مشتی خاک را بدل به نور می کند .
و لیلی مشتی نور شد در دستان خداوند.
! l'Amour est un soleil...برچسب : نویسنده : mahshid lune بازدید : 620 تاريخ : شنبه 10 فروردين 1392 ساعت: 5:10 PM
او مسئول آن است که خوابهايم را تعبير کند.او فرشته من است، همان موکل مهربان.اشک هايم را قطره قطره می نويسد.دعاهايم را يادداشت می کند. آرزوهايم را اندازه می گيرد و هر شب مساحت قلبم را حساب مي کند و وقتی که مي بيند دلتنگم ، پا در ميانی مي کند و کمی نور از خدا مي گيرد و در دلم مي ريزد،تا دلم کوچک و مچاله نشود.
به فرشته ام ميگويم:از اينجا تا آرزوهای من چقدر راه است؟من کی به ته روياهايم ميرسم؟ميگويم:من از قضا و قدر واهمه دارم.من از تقدير ميترسم.از سرنوشتی که خدا برايم نوشته است.من فصل آينده را بلد نيستم.از صفحه های فردا بي خبرم.ميگويم:کاش قلم دست خودم بود....کاش خودم مينوشتم.....
فرشته ام به قلم سوگند مي خورد و آن را به من مي دهد و مي گويد:بنويس.هر چه را که مي خواهی... بنويس که دعاهايت همان سرنوشت توست.تقدير همان است که خودت پيشتر نوشته ای...
شب است و از هزار شب بهتر است.فرشته ها پايين آمده اند و تا پگاه درود است و سلام.قلم در دست من است و مي نويسم.مي دانم که تا پيش از طلوع آفتاب تقديرم را خدا به فرشته ها خواهد گفت.
برچسب : نویسنده : mahshid lune بازدید : 642 تاريخ : پنجشنبه 15 فروردين 1392 ساعت: 6:51 PM
شیطان/ اندازه یک حبّه قند است/ گاهی می افتد توی فنجانِ دلِ ما/ حل می شود آرام آرام/ بی آنکه اصلا ً ما بفهمیم/ و روحمان سر می کشد آن را/ آن چای شیرین را/ شیطان زهرآگین ِدیرین را/ آن وقت او
خون می شود در خانه تن/ می چرخد و می گردد و می ماند آنجا/ او می شود من...
برچسب : نویسنده : mahshid lune بازدید : 761 تاريخ : جمعه 9 فروردين 1392 ساعت: 6:14 PM
برچسب : نویسنده : mahshid lune بازدید : 692 تاريخ : پنجشنبه 8 فروردين 1392 ساعت: 4:18 PM
برچسب : نویسنده : mahshid lune بازدید : 809 تاريخ : سه شنبه 6 فروردين 1392 ساعت: 4:46 PM
The man whispered, “God, speak to me” and a meadowlark sang .But, the man did not hear. So the man yelled, “God, speak to me” and the thunder rolled across the sky .But, the man did not listen. The man looked around and said, “God let me see you.” And a star shone brightly .But the man did not see. And, the man shouted, “God show me a miracle.” And, a life was bo .But, the man did not notice. So, the man cried out in despair, “Touch me God, and let me know you are here.” Whereupon, God reached down and touched the man .But, the man brushed the butterfly away … and walked on
برچسب : نویسنده : mahshid lune بازدید : 745 تاريخ : جمعه 2 فروردين 1392 ساعت: 4:46 PM
I am small and weak,I need strength and wisdom..Make my hands respect the things you
have made and my ears sharp to hear your voice...Let me lea the lessons you have hidden
in every leaf and rocks...Make me always ready to come to you with clean hands and straight
eyes,so when life fades,as the fading sunset my spirit may come to you without shame
! l'Amour est un soleil...برچسب : نویسنده : mahshid lune بازدید : 660 تاريخ : شنبه 10 فروردين 1392 ساعت: 5:42 PM